قلعه تسخير شده و قرون وسطايي در كشور دانمارك، جاذبه گردشگري وحشت امشب است كه ما شما را به بازديد از آن دعوت ميكنيم.

حدود هشتصد سال پيش «قلعه درگزهولم» (Dragsholm) در كشور دانمارك ساخته شد، قلعهاي كه بارها به دليل تغييرات رخ داده در طول ادوار مختلف تاريخي و نيز وضعيت جامعه آن دوران، دستخوش دگرگونيهاي متعددي شد. با ما در مجله دلتا همراه باشيد تا با قلعه درگزهولم در دانمارك آشنا شويد.
قلعه درگزهولم در دانمارك
جالب است بدانيد، ظاهرا ارواح بسياري ساكن اين قلعه تاريخي هستند كه در «منطقه زيلند» (Zealand) واقع شده است. ارواحي كه هر كدام قدمتي به درازاي عمر اين قلعه و داستاني براي بازگو كردن دارند.
داستان ساخت اين قلعه
اسقف «رزكيلده» (Roskilde)، اين قلعه را به عنوان استحكامات دفاعي طراحي كرد. در واقع وقتي در قرن دوازدهم اسقف در حال ساخت اين قلعه بود، شايد هرگز تصور نميكرد كه اين سازه روزي به يكي از تسخير شدهترين قلعههاي اروپا تبديل شود.
حقايق تاريخي و داستانهاي ارواح ساكن اين قلعه، عجيب در هم تنيده شدهاند. اما همه چيز با حضور شاه كريسيتين سوم، آغاز ميشود و اين گونه بود كه «يواخيم راناو» آخرين اسقف كاتوليك اين منطقه نيز در شمار نخستين افرادي بود كه در قلعه محل سكونتش زنداني شد.
ارواح معروف اين قلعه
اسقف
در بعضي از منابع ذكر شده اسقف را بعدها به قلعه كپنهاگ منتقل كردند و او تا زمان مرگش در آنجا زنداني بود. در بررسيهاي امروزي از او به عنوان يكي از صد روح ساكن اين قلعه نام برده ميشود. بسياري از بازديدكنندگان از صداي نالههايي صحبت ميكنند كه از برج قلعه به گوش ميرسد. همچنين در اين مكان گهگاه صداي سرودهاي مذهبي كاتوليك نيز شنيده شده است.
ارل باثول
ارل باثول ديگر روح معروف اين قلعه است كه بيشك در طول زندگي يك ياغي به تمام معنا بود. افسانهها ميگويند زندانبانان تنها به اندازهاي به او آب و غذا ميدادند كه زنده بماند. شماري از بازديدكنندگان «ارل باثول» را در حال اسب سواري در حياط قلعه ديدهاند.
سلينا باولز
يكي از معروفترين ارواح اين قلعه زني است كه باز هم همچون بسياري از موارد مشابه با نام «بانوي سفيد پوش» شناخته ميشود. بسياري ميگويند اسم او «سلينا باولز» (Celina Bovles) و دختري از خانوادههاي اشراف زاده آن دوران بوده است. سلينا عاشق فرد عامي شده و از او صاحب فرزندي ميشود و پدرش بعد از اطلاع از اين موضوع، دخترش را در ميان يكي از ديوارهاي سياهچال زنداني ميكند. اين تنها يك داستان بود، تا اينكه بعد از جنگ جهاني و حين تعميرات قلعه ، لولهكشها اسكلتي پوشيده در لباسي سفيد را در ميان يك ديوار پيدا كردند و اين گونه بود كه داستان بانوي سفيدپوش رنگ واقعيت به خود گرفت.
در نهايت براي اكثريت فاني ساكن اين قلعه جاي بسي خوش شانسي است كه هيچ كدام از صد روح گزارش داده شده با يكديگر و همزمان ظاهر نميشوند. به نظر ميرسد اغلب اين بانوي سفيد پوش و ارل باثول هستند كه خود را به دفعات به گردشگران قلعه نشان داده و ميدهند.
پيشنهاد مطالعه: شما را دعوت ميكنيم به مطالعه مطلب ارزشمند غاري عجيب با هزاران استخوان كودك!